یادداشتی دربارۀ بخشش
این روزها بیشتر از قبل به بخشیدن فکر میکنم. چند هفته قبل تصمیم گرفتم همه را ببخشم. با خود گفتم: «هر کسی که به من ظلمی کرده است را میبخشم. نمیخواهم کینهای از کسی در دل داشته باشم و ذهنم را آزار دهد.» اما بخشیدن واقعی همراه با فراموش کردن است و فراموش کردن به این معناست که اجازه دارد بار دیگر وارد زندگیتان شود با اینکه استحقاقش را ندارد. من چنین اجازهای به کسی نمیدهم. هر کسی فقط یک شانس دارد، اگر قدر ندانست و فرصت را سوزاند راه برگشتی نیست. در لغتنامۀ من، بخشیدن یعنی برایش آرزوهای خوب کنی اما قرار نیست فرصت جدیدی به او دهی.
«هر که را ببخشم، فلانی را نمیبخشم.»
میان تمام آدماهایی که روزی در زندگیتان حضور داشتهاند، احتمالا یکی دو نفر پیدا میشوند که چنین حسی به آنها دارید. کسانی که عزت نفستان را لگدمال کردهاند و باعث شدند حالتان از خودتان بهم بخورد. انتقام گرفتن تسکیندهنده به نظر میرسد اما کاری از دستتان بر نمیآید. شاید بهترین مرهم، این شعر سیف فرغانی باشد:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
ای مفتخر بطالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
به نظرمنم بعضی آدمها رو باید بخشید و ازشون گذر کرد
ممنون که وقت گذاشتی و خوندیش🌺