یادداشتی دربارۀ کتاب دارتان
کتاب شعر قارن سوادکوهی
شاید کلمۀ «دارتان» شما را یاد کارکتر دارتانیان در داستان ۳ شمشیرزن بیندازد اما دارتان نام چشمهای در روشنکوه ساری است. کتاب دارتان را که خواندم، تازه متوجه شدم، چهقدر کم سراغ شعر مدرن رفتهام.
پدرم خانه را پر از کتابهای عطار و حافظ و سعدی کرده است؛ اما شعر نو در آن کم است. او تنها شعرهای کلاسیک را میپسندد و میکوشد در هر فرصتی، کمی از شاهنامه را برایمان بخواند. پافشاریش در خوانش شعر کلاسیک، انعکاسی از شخصیت اوست. از تغییر متنفر است و طرفدار پایبندی به اصول و سنتهاست، با این وجود، خود را فردی انعطافپذیر و متعادل میداند.
نویسندۀ کتاب قارن سوادکوهیست. سوادکوه، یکی از شهرهای شرقی استان مازندران است. معنی بعضی از شعرهای دارتان را نفهمیدم. شاید نیاز است بیشتر دربارۀ زندگی در مازندران بدانم تا بتوانم فضا و حس و حال شعرهایش را درک کنم.
از سویی دیگر، عاشقانههایش دلربا بود. آن را برای همراهم خواندم و از من خواست بیشتر برایش بخوانم. در حین خواندن چنین شعرهایی «عجله» مخرب است. باید شعر را مزه مزه کرد تا عصارهاش بر جان بنشیند و آرام گیرد. در حین خواندن، تن صدایم کم کم تغییر کرد و تبدیل به نوایی شد که برایم تازگی داشت.
دارتان جلد بسیار زیبایی دارد، از آنهایی که هرگز از مدافتاده نمیشود. گوشههای کتاب گرد برشخورده تا خوشدستتر شود. صفحهآراییش مینیمال و چشمنواز است. اگر به دنبال هدیهای معنادار میگردید میتواند انتخاب مناسبی باشد.
مشخصات کتاب:
دارتان | کتاب شعر قارن سوادکوهی
ناشر: کارگاه اتفاق
نوبت چاپ: اول | زمستان ۱۴۰۰
بخشی از کتاب:
تو را در سطرهای بیصدا صدا کردم
نوشتم «باد»
دریا وزیدن گرفت
نوشتم «رود»
جنگلی به جریان افتاد
نوشتم «تو را دوست دارم»
و همهمه در کوچه باغها پر شد!
جهان به همین گونه است؛
سراسیمه و آرام.