نویسندۀ اهمال‌کار

۱۰ راهکار برای غلبه بر اهمال‌کاری در نوشتن + ویدیوی آموزشی

نویسندۀ اهمال‌کار

لیوان چای را روی میز می‌گذارم و با شست پایم دکمۀ استارت را می‌فشارم. صدای فن بلند می‌شود. پلنر هفتگی و دفترچۀ چک‌لیست روزانه را باز می‌کنم. هر دو خالی‌اند. وسط هفته است و من هیچ برنامه‌ای نچیده‌ام.

این هفته باید چهار مقالۀ نیمه را به سرانجام برسانم، علاوه‌بر ویرایش یک کتاب، پیش‌نویس یک کتاب دیگر را هم شروع کنم. کجای کارم؟

زیرلب به خواب دل‌چسب صبح و بی‌حالی عصرگاهی لعنت می‌فرستم. دلم هیچ‌کدام‌شان را نمی‌خواهد. دلم می‌خواهد یک مقالۀ تازه را شروع کنم؟ نه.

به این فکر می‌افتم که شاید از سر گرفتن کلاس مجازی نیمه‌تمامم بد نباشد. اما نه، حالا نه. حالا حس هیچ‌چیزی نیست. درنهایت بعد از مزه‌مزه کردن چایم، تصمیم می‌گیرم سیستم را خاموش کنم و بروم یک فکری برای ناهار بکنم.

من یک اهمال‌کارم!

شاید با خواندن خطوط بالا به خودتان بگویید که این نویسنده عجب آدم تنبلی است،

شاید هم با آن همذات‌پنداری کنید و بدانید که چه حس مسخرۀ عذاب‌آوری است. این‌ که بخواهی کاری را انجام دهی اما نیرویی درونی مانعت شود. می‌دانی باید همین حالا انجامش بدهی اما می‌روی سراغ یک کار دیگر؛ چون می‌خواهی از آن اضطراب لعنتی دور شوی.

 

این مقاله یک ویدیوی تکمیلی نیز با همین نام (نویسندۀ اهمال‌کار) دارد که می‌توانید آن را در اینجا ببینید. (برای تماشای ویدیو فیلترشکن خود را  خاموش کنید)

 

اهمال‌کاری یعنی چه؟

اهمال‌کاری یعنی کاری که حالا باید انجام بدهیم را بگذاریم برای بعد و برویم سراغ کاری که کمتر مهم است و یا الان اصلاً مهم نیست.

البته از یک منظر دیگر هم می‌توان این تعریف را ارائه کرد:

ما شروع یا ادامه دادن یک کار را مدام عقب می‌اندازیم و پیشرفتمان در آن کار صفر یا خیلی نزدیک به صفر است. اگر یک نویسنده در نوشتن دچار چنین حالتی بشود، او را نویسندۀ اهمال‌کار می‌نامند.
با توجه به عملکرد یک ماه گذشتۀ خود به سؤال‌های زیر پاسخ دهید:

۱. هنگام نوشتن زیاد غرق خیال می‌شوید و یادتان می‌رود چیزی بنویسید؟

۲. میان نوشتن زیاد از سرجایتان بلند می‌شوید؟

۳. زمان چندانی برای نوشتن گیر نمی‌آورید؟

۴. احساس می‌کنید تمام ایده‌هایتان کپک زده‌اند؟

۵. قبل از آغاز نوشتن هزار کار دیگر را سامان می‌دهید؛ آن‌قدری که وقت یا رمقی برای نوشتن نمی‌ماند؟

۶. نوشتن باعث می‌شود مضطرب شوید؟

۷. زمان زیادی را در فضای مجازی می‌گذرانید؟

۸. تا از موضوع و ایده مطمئن نشوید دست به نوشتن نمی‌برید؟

۹. موقع نوشتن احساس می‌کنید گندترین نویسندۀ تاریخ بشریت هستید؟

۱۰. روزی ۸ بار از خودتان می‌پرسید: «دقیقاً رو چه حسابی فکر کردم می‌تونم نویسنده بشم؟» ؟

اگر پاسخ‌تان دست‌کم به ۵ سؤال از ۱۰ سؤال بالا «بله» بود، به‌احتمال زیاد شما هم یک نویسندۀ اهمال‌کار هستید.

ریشۀ اهمال‌کاری خود را بیابید

آیا محاسبۀ امتیازها نشان داد که یک نویسندۀ اهمال‌کار هستید؟ هیچ عیبی ندارید. تعدادمان بیشتر از چیزی است که فکرش را می‌کنید.

برای حل این مشکل اولین قدم پیدا کردن ریشۀ اهمال کاری است. به طور کلی می‌توانیم ۳ ریشۀ اصلی برای اهمال‌کاری در نوشتن عنوان کنیم:

۱- احساس ترس، شرم و اضطراب

نکند کارم خوب نیست؟ خیلی بد نیست؟ حالا چه فکری درموردش می‌کنند؟ چه فکری درمورد خودم می‌کنند؟ اگر نتیجه یا واکنش دیگران آن‌طور که خیال می‌کردم نبود چه؟

تمام این ترس‌ها معمولاً زیر سر کمال‌گرایی یا تجربه‌های شکست‌خوردۀ مشابه است.

۲- زمان‌بندی

زمان عنصر اصلی اهمال‌کاری است. کافیست احساس کنید زمانتان زیادی کم است، آن‌وقت نمی‌توانید متمرکز شوید و به جای انجام دادن کار غر می‌زنید.

اگر هم‌ زمانتان زیادی زیاد باشد خیال برتان می‌دارد که زیادی وقت دارید. پس تا لحظۀ آخر اتمام کار را به تعویق می‌اندازید.

اگر هم زمانی برای پایان کار نداشته باشید، خدا به دادتان برسد، چون ممکن است تکمیل کردن آن نوشته تا ابد طول بکشد.

۳- خستگی

ما زمانی احساس خستگی می‌کنیم که تصور کنیم انرژی و توانمان ته کشیده است. گاهی همین موضوع دلیل اصلی اهمال‌کاری ماست و ما چه می‌کنیم؟

به جای اینکه واقعاً استراحت کنیم، مشغول چت کردن می‌شویم تا بدبختی و خستگی و کوه کارهای عقب‌افتاده‌مان را به اطلاع دیگران برسانیم و آن‌ها هم دلداری‌مان بدهند و بگویند این‌قدر به خودمان سخت نگیریم.

استراحتی که این‌جا به آن اشاره می‌کنم نه تنها استراحت جسمی، بلکه بیشتر استراحت ذهنی است. تنها برای ۱۵ یا ۳۰ دقیقه، جلوی ورود هرگونه اطلاعات مزخرفی را به مغزتان را بگیرید. این یعنی استراحت.

راه حل‌ اهمال‌کاری

بعد از اینکه فهمیدیم چرا به چنین نفرینی دچار می‌شویم، باید برویم سراغ درمان. برای این که کمتر درگیر اهمال‌کاری شوید، می‌توانید برخی از راه‌کارهای زیر را امتحان کنید:

۱. کمال‌گرایی را کنار بگذارید

شروع کردن یا ادامه دادن نوشتن، گاهی فقط به یک دلیل سخت می‌شود: چیزی که درحال پیاده کردنش هستیم، هیچ شباهتی به آن چیزی که در سر داشتیم ندارد.

انگار تمام جلال و جبروتش در این فرایند به قلم کشیدن، از دست رفته است.

همین مسئله باعث می‌شود خیلی وقت‌ها دچار تردید شویم یا بیش‌از اندازه از متنمان ایراد بگیریم، اما تا آن چیزی را که درون سرمان است روی برگه نیاوریم چطور می‌توانیم بفهمیم چقدر خوب یا بد است یا کدام قسمتش به اصلاح نیاز دارد؟

پس برای «به کمال رسیدن»، باید نوشته شود و زمانی که نوشته شد، اصلاح شود، نه زمانی که درون سرمان است.

یادتان باشد نوشته‌هایتان هرچقدر هم که نامطلوب باشند باز هم ارزشمندند، چون شما تلاش کرده‌اید آن‌ها را بنویسید، کاری که بسیاری از افراد انجامش نمی‌دهند.

۲. مسئله را شخصی نکنید

یکی از ریشه‌های اهمال‌کاری ترس از نتیجۀ ماجراست؛ بازخوردهای دیگران بخشی از هویت ما می‌شوند. همین مسئله می‌تواند کاری کند که نوشتن یک متن (در هر قالبی با هر ایده‌ای) را برای مدتی طولانی عقب بیندازیم.

همیشه وقتی دچار چنین ترسی می‌شوم به خودم می‌گویم «نظر بقیه، حتی اگر بد باشد، فقط یک نظر است». نمی‌گویم گورِ نظراتشان، منظورم فقط این است که آن‌ها را به خودتان نگیرید.

این نوشتۀ شماست و بابتش زحمت کشیده‌اید: فکر کرده‌اید، پیاده‌اش کرده‌اید و دوستش دارید؛ حتی اگر خودتان بدانید که به اندازۀ کافی خوب نیست. پس طبیعی است که ایرادگرفتن از اثرتان، به هویتتان ضربه بزند.

باید اثرتان را از هویتتان جدا کنید. یادتان باشد که این اثر قرار نیست تمامِ شما را معرفی کند و درست مثل لباس بد دوخته شده، قابل اصلاح است. این چنین تصوری می‌تواند بخش قابل توجهی از ترس‌هایمان را از بین ببرد. هرچند که قرار نیست برای همیشه از دستش خلاص شویم و راستش گاهی محرک خوبی است تا بیشتر تلاش کنیم.

با این ‌حال، اگر نظر خوب یا بدی درمورد نوشتۀ‌تان گرفتید، یادتان باشد درمورد کار است، نه درمورد خودِ شما.

اگر کسی بگوید: «غذا شور شده است»، دست از پختن می‌کشید؟ اگر کسی بگوید قلیه را ترش‌تر از چیزی که شما پخته‌اید دوست دارد، قسم می‌خورید که دیگر قلیه نپزید؟ نوشتن هم درست مثل همین کارهاست. دوباره و دوباره تلاش می‌کنیم تا بهتر شود. البته پای سلیقه هم درمیان است. پس لزومی ندارد همیشه جوری بنویسیم که سلیقۀ همۀ آدم‌ها در آن لحاظ شده باشد.

۳. کارتان را سهمیه‌بندی کنید

به پلنر هفتگی نگاهی می‌اندازم، ۵ پروژۀ نوشتاری مختلف خودنمایی می‌کنند. طبیعی است که اگر همزمان به تمامشان فکر کنم خشکم می‌زند و ترس برم می‌دارد که چطور در این چند روز به تمامشان رسیدگی کنم؟ و درست در همین زمان است که هوس می‌کنم یک گوشه دراز بکشم و باقی سریال محبوبم را ببینم.

برای جلوگیری از اهمال‌کاری در چنین زمان‌هایی باید کار را طی ۳ مرحله سهیمه‌بندی کنید:

اول: تمام کارها را سوا کنید.

دوم: اندازۀ تقریبی هر کدام را مشخص کنید.

سوم: قطعات سهمیه را به اندازۀ توانایی حقیقی که در اختیار دارید آماده کنید.

می‌توانید این سهمیه‌ها را براساس تعداد کلمه یا صفحه مشخص کنید. اما حواستان باشد که خیلی دست بالا را نگیرید. خیلی هم کار را شلوغ نکنید. کارها را یکی‌یکی پیش ببرید.

اگر کارها عقب بیفتند اما یکی‌یکی پیش بروند خیلی بهتر از این است که عقب بیفتند و نیمه یا شروع نشده باقی بمانند.

۴. بی‌توجه به ایده و الهام، به سهمیۀ روزانه وفادار بمانید

یکی از دلایل اهمال‌کاری در نوشتن، نداشتن ایده است. گاهی نمی‌دانیم کار را چطور شروع کنیم، چطور هر بخش را بسط بدهیم یا اصلاً نمی‌دانیم درمورد چه چیزی بنویسیم.

یک سهمیۀ ثابت روزانه برای خودتان درنظر بگیرید و تلاش کنید که به آن وفادار بمانید.

برای مثال من ۲۰۰۰ کلمه سهمیۀ روزانه دارم، گاهی بیشتر از این می‌نویسم اما تمام تلاشم را می‌کنم که چندان کمتر نشود. این سهمیه را گاهی خرج تمرین‌های مختلف، داستان بافتن، بازنویسی یا رسیدگی به مقاله‌ها می‌کنم. گاهی هم هیچ ایده‌ای ندارم پس با ناله کردن پرش می‌کنم. خیلی وقت‌ها میان همان بی‌ایده‌گی چیزی نصیبم می‌شود. اگر هم نشود، حداقل ذهنم قدری خلوت می‌شود.

 

۵. هروقت زمین خوردید، کار را از همان نقطه از سر بگیرید

به‌نظرم یکی از فاجعه‌بار‌ترین کارها این است که بخواهیم تمام عقب‌ماندگی‌های اخیر را یک‌جا جبران کنیم. این کار باعث می‌شود در یک زمان کوتاه فشار زیادی به مغزمان بیاوریم و بعد برای باقی روزها یک ذهن خسته روی دستمان بیفتد.

هروقت که از برنامه عقب می‌افتم تمام تلاشم را می‌کنم تا گول وسوسه‌های کمال‌گرای درونم را نخورم و یکی‌یکی به کارها برسم. اصلاً انگار که هیچ‌وقت عقب نیفتاده‌ام، کار را از همان نقطه‌ای که رها شده بود از سر می‌گیرم. البته گاهی برای برخی کارها زمان‌ نهایی داریم و باید کار را تحویل بدهیم. با این وجود حتی در همان زمان‌ها هم بهتر است که مهم‌ترین کار یا کمترین کار را برداریم و از همان شروع کنیم. درضمن تلاش برای فکر نکردن به باقی کارها را هم نباید از یاد ببریم.

۶. اولویت‌بندی کنید

اهمال‌کاری یک‌جور ناتوانی در اولویت‌بندی کردن است. ما به‌جای آن که برویم سراغ کار مهم، می‌رویم سراغ کار کم‌اهمیت‌تر یا یک کار بیهوده. پس کارها را در زمان درست انجام نمی‌دهیم.

برای رفع این مشکل باید حواسمان به تاریخ‌ها و فعالیت‌ها باشد، یک توجه آگاهانه. همچنین باید چک‌لیست داشته باشیم و کارهایمان را یادداشت کنیم.

اصلاً همین حالا یک برگه بردارید و شروع کنید به نوشتن تمام کارهایی که دارید (فرقی نمی‌کند در چه زمینه‌ای باشند).

حالا ببینید که کدام مهم‌تر است، چه کارهایی را باید تا چه زمانی تمام کنید، کدام کارها باید همین امروز یا همین هفته تمام شوند. بعد تلاش کنید برای امروز فقط سه ‌تا از مهم‌ترین کارها را بردارید و سراغ انجام دادنشان بروید. بعد از آن اگر وقت اضافه آوردید می‌توانید سراغ یکی دیگر از کارها بروید، اما حواستان باشد که قرار نیست در طول یک روز تمام مدت مشغول نوشتن باشیم یا مدام از این گوشۀ کار به آن گوشۀ کار بپریم.

۷. از یک تقویم محتوایی استفاده کنید

معمولا نداشتن زمان نهایی برای اتمام کار باعث می‌شود اتمام کار را مدام عقب بیندازیم یا اصلاً

شروعش نکنیم. این مشکل برای یک نویسنده می‌تواند هم‌چون نفرینی مرگبار عمل کند؛ تا ابد درجا زدن! پس بهتر است یک تقویم محتوایی داشته باشید.

لازم نیست کار خاصی کنید، می‌توانید یک پلنر هفتگی یا ماهانه بخرید، می‌توانید یک سالنامه پیدا کنید یا فقط یک برگه بردارید و با کشیدن یک جدول، نام پروژه و زمان تقریبی برای تمام کردنش را مشخص کنید.

برخی پروژه‌ها ممکن است طولانی یا شامل چند بخش باشند پس به ‌جای آن که یک زمان طولانی برایشان درنظر بگیرید، آن‌ها را به چند مرحلۀ کوچک‌تر تقسیم کنید. تلاش برای پای‌بندی به این تاریخ‌ها می‌تواند ما را منظم‌تر نگه دارد.

۸. کار را از زندگی جدا کنید

برای یک نویسنده، به‌خصوص از نوع خانه‌دار یا شاغلش، مشخص کردن یک زمان برای نوشتن یک چالش اساسی است.

شما می‌توانید از زمان‌های کوچکی که در طول روز گیرتان می‌آید بهره ببرید اما برای داشتن تمرکز درست و حسابی، لازم است که یک زمان مشخص روزانه برای کارِ نوشتن داشته باشید.

این زمان می‌تواند هر وقتی باشد، فقط باید زمانی باشد که می‌دانید کمترین مزاحمت را خواهید داشت. میزانش هم باید با توجه به شرایط و توانتان باشد.

شاید خیال کنید که حتماً به روزی ۸ ساعت نیاز دارید اما اگر فقط روزی ۲ ساعت زمان بگذارید، آن هم هرروز، به نتیجۀ بهتری می‌رسید تا اینکه بخواهید ۵ – ۶ ساعت کار کنید اما هیچ‌وقت گیرش نیاورید.

داشتن یک زمان طولانی پشت‌سرهم همیشه جواب نمی‌دهد. چقدر می‌توانید پشت مانیتور بنشینید و روی کلیدها ضربه بزنید؟ ترجیح من این است که اگر به زمان بیشتری نیاز داشتم آن را تقسیم کنم؛ برای مثال یک نشست ۳ ساعته در ابتدای روز و یک نشست ۲ ساعته میانه یا نزدیک به انتهای روز.

درضمن زمانی که می‌روید سراغ نوشتن تلاش کنید فقط به نوشتن فکر کنید. حتی اگر صدبار از جایتان بلندتان کردند.

۹. چالش ایجاد کنید تا انگیزه بگیرید

چند روزی بود دل و دماغ نوشتن نداشتم. همین مقاله افتاده بود یک گوشه خاک می‌خورد و در چنگال اهمال‌کاری اسیر شده بودم. به یک تنوع نیاز داشتم، پس تصمیم گرفتم مقاله را کنار بگذارم و به سراغ بازنویسی یک داستان کوچک و نسبتاً قدیمی بروم.

قصد داشتم آن را برای نقد بفرستم. این برایم یک چالش بود که انگیزۀ نوشتن را از نو قدری درونم بیشتر کرد.

گاهی نیاز دارید دسته‌جمعی بنویسید، بروید سراغ تقلید از داستان محبوبتان، در ۳۰ روز ۳۰ داستان بنویسید، در یک ماه یک کتاب بلاگ کنید یا به‌طور مستمر در یک نشست شرکت کنید. ببینید چه چالشی هنرمند درونتان را تحریک می‌کند؟

۱۰. پاداش را فراموش نکنید

هرچقدر هم بدون انگیزۀ بیرونی کاری را انجام دهید، باز هم دریافت پاداش می‌تواند حسابی سرشوقتان بیاورد.

بعد از انجام یک چالش یا پشت سر گذاشتن یک پروژۀ نفس‌گیر شایستۀ یک جایزۀ هرچند کوچک هستیم. این پاداش حتی می‌تواند یک دوره استراحت حسابی باشد.

ببینید هنرمند گرسنۀ درونتان در ازای تحمل کردن این همه فشار خواستار چیست؟

سخن پایانی

به‌عنوان حسن‌ختام می‌خواهم از مهم‌ترین درس‌هایی که در مسیر نویسنده بودن آموخته‌ام پرده‌برداری کنم:

لازم نیست تا آخرین ذرۀ جانتان کار کنید.

لازم نیست هرروز ۲۰ ساعت پشت سیستم بنشینید.

لازم نیست هرروز ۱۰۰ درصد کارها را پیش ببرید.

لازم نیست هرشب تا دیروقت بیدار بمانید.

لازم نیست خودتان را سرزنش کنید.

لازم نیست خودتان را با دیگران مقایسه کنید.

لازم نیست برنامه‌تان را تا خرخره پر کنید.

لازم نیست تمام کارها را همین امروز به سرانجام رسانید.

لازم نیست…

دیدگاه‌ها ۰