پنکه سقفی تلق و تلوق صدا میکرد. بوی هویج پلو خانه را پر کرده بود. در آشپزخانه، زن جوان پشت میز چوبی پر نقش و نگاری نشسته بود. روبهرویش تعدادی لیموترش چیده شده بود. مشغول آب گرفتن لیموها بود که سوزشی در نوک انگشتان دستش احساس کرد …
تنها توصیه پدرم برای ورود به دانشگاه این بود:
«نیم ساعت زودتر برو بشین تو کلاس و سمت هیچ فعالیت فوق برنامه و انجمنی نرو. بچسب به درسات!»
البته توصیههای کاربردیتری هم وجود داشت. اما این دو مورد هم توصیههای بدی نبودند.
در مه …